تحقق وفاق نیازمند از خودگذشتگی مردم و حاکمیت است
سیاسی

تحقق وفاق نیازمند از خودگذشتگی مردم و حاکمیت است

به گزارش خبرنگار ایرنا، در انتخابات ریاست‌ جمهوری دوره چهاردهم شعار وفاق ملی از سوی دکتر مسعود پزشکیان مطرح شد که با روی کار آمدن دولت، اقداماتی در جهت اجرایی کردن این شعار انجام و حتی در چینش کابینه این شعار مورد توجه قرار گرفت؛ بعد از آن نیز تفسیرهای مختلفی از آن در گفت‌وگوهای سیاسی و حوزه عمومی شکل گرفت و هر صاحب نظری با توجه به گرایش‌های فکری و سیاسی خود آن را معنی و تفسیر کرد.

بار مفهومی وفاق، از تفسیر مضیق مبنی بر همکاری ۲ جناح سیاسی رقیب درون حاکمیت و تشکیل یک کابینه متشکل از افراد هر ۲ جناح یاد شده، تا تفسیر موسع و دربردارنده همه شهروندان ایران را دربرمی‌گیرد.

خبرگزاری جمهوری اسلامی مرکز قزوین در این رابطه با فرهاد درویش، استاد بازنشسته گروه علوم سیاسی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) گفت و گویی را ترتیب داده که در ادامه آن را می خوانیم.

تحقق وفاق نیازمند از خودگذشتگی حاکمیت است

ایرنا. تعریف شما از وفاق چیست؟

هر واژه به طور معمول دارای یک مفهوم بسیط و مورد قبول عامه است اما وقتی واژه ای تبدیل به یک ایده و مفهوم انتزاعی می شود برداشت ها از آن مختلف می شود، مفاهیم در ادبیات سیاسی این گونه هستند.

مفهوم وفاق که رییس دولت چهاردهم آن را به کار می برند برای تبدیل شدن به یک گفتمان، بایستی راه درازی را طی کند، وفاق مانند تمامی مفاهیم در جامعه شناسی سیاسی می تواند به مثابه ابزار، روش و هدف باشد.

در عین حال، وفاق در ساده ترین مفهوم خود به این معنی است که افراد، حاکمیت و نهادهای جامعه در موضوعات مختلف همدلی و توافق داشته باشند.

ایرنا. ما در جامعه امروز به کدامین برداشت از مفهوم وفاق بیشتر نیازمندیم؟

هر یک از مضامین نتایج و الزامات مختلف به خود را دارند، با توجه به اینکه که در جامعه با مسایل و مشکلات متعدد داخلی و بین المللی مواجه هستیم و همچنین با توسعه همه جانبه دموکراتیک فاصله زیادی داریم، در این شرایط سطح نازل برداشت از مفهوم وفاق به معنی اینکه "با هم دعوا نکنیم" ابتدای قصه را نشان می دهد، در این شرایط وفاق ملی بایستی با هر سه مفهوم ابزار، هدف و روش مورد استفاده قرار گیرد.

وفاق نمی تواند فقط یک ابزار باشد بلکه بایستی هدف آن کم کردن انشقاق و شکاف بین دولت و ملت، بین نهاده های مدنی و مردم و حتی نهادهای رسمی حاکمیت مانند مجلس با دولت باشد.

از سوی دیگر، وفاق نمی تواند فقط هدف باشد، باید ابزار هم باشد به این معنی که ما برای رسیدن به وفاق نیاز به وفاق داریم، به عنوان مثال نیاز داریم نهادها و احزاب سیاسی، مردم با حاکمیت و یا نهادهای دولتی با یکدیگر بر سر موضوع وفاق باهم وفاق داشته باشند.

وفاق به عنوان روش و شیوه به این معنی است که بایستی در شیوه های حکمرانی تجدید نظر کنیم، به عنوان مثال در خصوص مساله فیلترینگ، رفع این موضوع فقط نباید در فضای مجازی باشد، علاوه بر آن باید فیلترینگ در فضای حقیقی نیز برداشته شود، در استخدام ها، تایید صلاحیت ها و گزینش ها نیز باید اعمال شود، تا وقتی که این روش ها اصلاحی نشود، نمی توان به وفاق حقیقی دست یافت.

ایرنا. آیا وفاق به معنی تفاهم کامل نیروهای سیاسی و اجتماعی با یکدیگر است؟

وفاق به معنی یکی شدن نیست، تاکید بر اشتراکات به جای افتراقات است، هیچگاه نمی توانیم جامعه یکدست داشته باشیم، در هر جامعه یک سری اشتراکات وجود دارند که ربطی به نگاه سیاسی ندارند، مانند عدالت اجتماعی، حاکمیت قانون و رسیدن به رفاه عمومی که برای رسیدن به آنها نیاز به وفاق اولیه داریم، اگر این حداقل وفاق را نداشته باشیم فقط نیروهای سیاسی - اجتماعی نیروی خود را برای خنثی و تخریب همدیگر هدر خواهند داد.

تحقق وفاق نیازمند از خودگذشتگی حاکمیت است

ایرنا. با این تفاصیل، آیا امکان تحقق وفاق در شرایط کنونی جامعه ما وجود دارد؟

وفاق هم مطلوب و ممکن است؛ با توجه به یک دهه منازعه حاکم بر سیاست و نه مصالحه در کشور، کار بسیار دشوار است، مردم و به خصوص حاکمیت باید از خودگذشتگی نشان دهند و از خود حق پنداری و مطلق اندیشی دوری کنند.

ایرنا. نقش احزاب سیاسی در میان چقدر تاثیرگذار می تواند باشد؟

معتقدم وفاق به عنوان یک پروژه تعریف شده است، این پروژه باید تبدیل به یک فرایند شود؛ یک فرایند دایمی و نه یک فرایند تاکتیکی و موقتی، یکی از راه های این فرایند به رسمیت شناخته شدن نهادهای مدنی مانند احزاب سیاسی و مطبوعات و همچنین مشارکت دادن آنها در بازی قدرت است.

احزاب سیاسی به عنوان نیروهای واسط بین حاکمیت و مردم باید به خوبی نقش خود را ایفا کنند، آنها باید از یک سو مطالبات گسترده مردم را طبقه بندی و به حاکمیت منتقل کنند و از سوی دیگر پاسخ و راه حل ها را برای مردم توجیه و اقنا کنند.

نیازمند آن هستیم تا احزاب را جدی تلقی کنیم و آنها را در حاکمیت به بازی بگیریم، در وضع قوانین دخالت داشته باشند، به عنوان مثال احزاب در وضع قانون انتخابات هیچ دخالتی ندارند، آنها باید دایمی باشند نه فصلی و آن هم تنها برای دوره انتخابات.

ایرنا. آیا تاسیس خانه احزاب در قزوین می تواند به مشکل احزاب سرو سامانی بدهد؟

برای اینکه به شرایط مطلوب دست پیدا کنیم، باید برای احزاب در قوانین کشوری، قانون احزاب و قانون انتخابات تسهیلاتی فراهم شود، به ویژه در قانون انتخابات به سمت انتخابات حزبی حرکت کنیم.

احزاب باید مساله وفاق را تمرین کنند، برای این کار یکی از ملزومات آن، وجود خانه احزاب است که متاسفانه در استانی مانند قزوین این موضوع مشاهده نمی شود، به تازگی خانه مطبوعات در استان افتتاح شد، سالیان متمادی است که احزاب و فعالان سیاسی این استان تلاش می کنند تا خانه احزاب را تشکیل بدهند، در یک دوره، شورای شهر قزوین قرار بود محلی را برای خانه احزاب در نظر بگیرد اما این کار هیچ وقت محقق نشد.

یکی از ملزومات تحقق وفاق، ایجاد فضای گفتگو در محیطی امن و به دور از حاشیه و نگرانی از نتایج هرگونه گفت و گوی آزاد است، قانون جرایم سیاسی و مطبوعاتی بایستی با وجود هیات منصفه بی طرف برگزار شود و پیش فرض آن این است که حتی اگر خطایی از سوی احزاب یا مطبوعات صورت پذیرفته با هدف خیر عمومی صورت گرفته است اما می بینیم که در واقعیت هیات منصفه این دادگاه ها به جای برایند افکار عمومی، همسو با افکار حاکمیتی هستند.

برای گفت و گو بین احزاب با یکدیگر، بین هواداران و همچنین مطبوعات تمرین کنیم. به عنوان گام اول باید مشوقی باشد که احزاب بین خود گفت و گویی را آغاز کنند و این فرهنگ رفته رفته در بین مردم تسری پیدا کند.

تحقق وفاق نیازمند از خودگذشتگی حاکمیت است

ایرنا. به عنوان کلام آخر، صحبت نهایی خود را در مورد امکان تحقق وفاق بفرمایید.

در شرایط فعلی و در بین نهادهای حاکمیتی و مردم و همچنین نهادهای حاکمیتی با یکدیگر در سه عرصه نیاز به وفاق داریم.

اولین عرصه، جنبه داخلی و اداره عمومی داخلی است، اینکه در حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ در نگاه وفاق، مردم چه جایگاهی دارند؟ آیا حاکمیت احساس نیاز به پشتیوانه دایمی مردمی دارد یا ندارد؟ حاکمیت براساس قانون اساسی تا چه اندازه حقوق و آزادی فردی را محترم می شمارد؟ تا چه اندازه سمت و سوی سیاست در تصمیم گیری ها براساس رفاه عامه، عدالت اجتماعی و مبتنی بر کار کارشناسانه است؟

دومین عرصه، حوزه سیاست خارجی دیپلماسی و هدف آن است، هدف از دیپلماسی تعارض با دنیا است یا همکاری با آن؟ در تصمیمات سیاست خارجی افکار عمومی چقدر مهم هستند، آیا فقط مذاکره با دولت ها هدف است یا نهادهای بین المللی خارجی نیز مورد هدف سیاست خارجی در تصمیمات است؟

در اینجا باید به این نکته توجه کنیم که تعامل لزوما به معنی سازش و وادادگی نیست، مگر همه دنیا دارای یک اندیشه و ایدئولوژی هستند؟ اما به حداقل هایی از مشترکات در سطح بین المللی رسیده اند.

عرصه سوم، میدان و قدرت نظامی است، رابطه بین دیپلماسی، میدان و پشتوانه مردمی مانند یک مثلث برای رسیدن به اهداف حاکمیت است، در نتیجه تعادل بین این سه ضلع احتیاج به وفاق دارد.

در نهایت به این نکته تاکید می کنم که وفاق نیازمند از خوگذشتگی از سوی مردم، به ویژه حاکمیت است.


منبع: irna.ir